dokhtarkebritforoosh

ღƊøҚɦŦΛŔღҚ£ɓŔĩŦƒøŔøøŞɦღ

دیــــگــــری مــرا میــــسوزانــــد و منـــــه احمـــ✌ــق ،سیگـــ☠ـــار را..

جزیره..

در روزگارهاي قديم جزيره اي دور افتاده بود كه همه احساسات در آن زندگي مي كردند: شادي، غم، دانش عشق و باقي

احساسات . روزي به همه آنها اعلام شد كه جزيره در حال غرق شدن است. بنابراين هر يك شروع به تعمير قايقهايشان كردند.

اما عشق تصميم گرفت كه تا لحظه آخر در جزيره بماند. زمانيكه ديگر چيزس از جزيره روي آب نمانده بود عشق تصميم گرفت

تا براي نجات خود از ديگران كمك بخواهد. در همين زمان او از ثروت با كشتي يا شكوهش در حال گذشتن از آنجا بود كمك خواست.

“ثروت، مرا هم با خود مي بري؟”

ثروت جواب داد:

“نه نمي توانم. مفدار زيادي طلا و نقره در اين قايق هست. من هيچ جايي براي تو ندارم.”

عشق تصميم گرفت كه از غرور كه با قايقي زيبا در حال رد شدن از جزيره بود كمك بخواهد.

“غرور لطفاً به من كمك كن.”

برای خواندن ادامه داستان روی ادامه مطلب کلیک کنید.

“نمي توانم عشق. تو خيس شده اي و ممكن است قايقم را خراب كني.”

پس عشق از غم كه در همان نزديكي بود درخواست كمك كرد.

“غم لطفاً مرا با خود ببر.”

“آه عشق. آنقدر ناراحتم كه دلم مي خواهد تنها باشم.”



نظرات شما عزیزان:

سادات
ساعت15:38---1 فروردين 1392
سلام حالت خوبه؟ عیدت مبارک باشه عزیزم
اگه مطلب قشنگی داری واسم بفرست


مبارز عاشـــــــــــــــق
ساعت9:31---25 بهمن 1391
سلام عزیزم

وبلاگ زیبایی داری

من لینکت کردم

اما وبلاگ من برای لینک کردن تو صفحه شما ثبت نمیشه.

دیگه خانمی، شما مدیر وبلاگی منو لینک کن.ممنون و امیدوارم موفق باشی و پر بازدید کننده.


مبارز عاشـــــــــــــــق
ساعت9:29---25 بهمن 1391
سلام عزیزم
وبلاگ زیبایی داری
من لینکت کردم
اما وبلاگ من برای لینک کردن تو صفحه شما ثبت نمیشه.
دیگه خانمی، شما مدیر وبلاگی منو لینک کن.ممنون و امیدوارم موفق باشی و پر بازدید کننده.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391ساعت 11:18 PM توسط ƊøҚɦŦΛŔҚ£ɓŔĩŦƒøŔøøŞɦ|

آخرين مطالب
Design By : ghalebeweblog.ir