دیــــگــــری مــرا میــــسوزانــــد و منـــــه احمـــ✌ــق ،سیگـــ☠ـــار را..
برای دلم بغض ترش دم میکنم
نظرات شما عزیزان:
ودر کنار ایوان چشمهای
باران خورده ام
به صرف دلتنگی دعوتش میکنم
من و او جای گرفته در یک صندلی
برای هم دلتنگی سرو میکنیم
تا نباشد روزهای بی امید هم بودن
نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391
ساعت
2:57 PM توسط ƊøҚɦŦΛŔҚ£ɓŔĩŦƒøŔøøŞɦ